زندگی به عنوان یک فود بلاگر با کیارا ماچی، اسمورفت تلویزیونی
زندگی به عنوان یک فود بلاگر با کیارا ماچی، اسمورفت تلویزیونی
Anonim

اگر ماه ها بود که فکر می کردید چه اتفاقی برای آن افتاده است کیارا ماسی ، بدانید که نه، او به مسابقه اسب دوانی نپرداخته است، اما برای یک قالب تلویزیونی جدید به سبک "شکلک قلب کوچک" سخت کار کرده است.

زندگی به عنوان یک فود بلاگر برنامه جدید او برای فاکس لایف، 10 دقیقه چیزی کیهانی-غذایی است که در آن موفق می شود دو دستور غذا را ارائه دهد (نخستین با درجه سختی از سن نوزادی، زمانی که انگشت شست هنوز مخالف نگه داشتن قاشق نیست).

از طرف دیگر، اگر از پیروان Maci هستید، این تعجب آور نیست: در واقع متوجه بمباران اجتماعی طاقت فرسای موارد فوق شده اید، با انتشار میلیاردها پست پشت صحنه برای ایجاد بزاق در افکار عمومی ستایشگران..

با اینستاگرام من با انتخاب نمی درخشم: من تحولات سگ های جک راسل، آنا تاتانجلو، مایلی سایرس و حتی کیارا ماچی را دنبال می کنم. بعد از ترخیص «ما تقریباً رسیدیم»، «دارد می‌آید» و غیره، به خوبی می‌دانستم کیاروچیای ما پشت سر او چه نقشه‌ای می‌کشد.

بنابراین، ریاضیدان، من مطمئناً قسمت اول این مروارید را از دست ندادم نئو غیرواقع گرایی.

واقعیت این است که هوموس پر پیچ و خم و همه‌جانبه «خانواده Mulino Bianco» همه چیز را فرا گرفته است: این فقط یک مزه پنهان نیست، بلکه به یک ژانر واقعی تبدیل شده است و Life as a Foodblogger می‌تواند به مانیفست برنامه‌ای آن تبدیل شود.

قلب‌ها، لبخندها، چشمک‌ها، کارهای خوب، انگشتان کوچک شیطون که از کاسه‌ها بیرون می‌آیند (آه برات!)، اصول فلسفی بسیار عمیق که شایسته انسان‌های متوسط است.

این همه دمدمی مزاجی شیرین (نقل، بله این یک cit است.) دجال را در من تغذیه می کند. این من را از برخی افکار کوچک فضیلت‌کش عروسک‌کشی رها می‌کند.

من نمی فهمم، با جان و دل می گویم، چرا یک قالب تلویزیونی باید لعاب، عسلی، آسپارتامیز شود تا زمانی که گلیسمی فرو بریزد. چرا کیارا، چرا؟ نمی‌گویم مروج بدشانسی‌های روزانه باشم، اما حداقل قلب‌های دل‌ها را در 32 اینچ بال ندهم.

بدتر از همه موسیقی است که حتی برای یک قسمت Peppa Pig ارزش ندارد.

سپس مقدمه وجود دارد، نوعی خلاصه‌ای از قسمت‌های قبلی که با صحنه‌هایی از زندگی روزمره ماکیان چاشنی می‌شود: نوعی ادای احترام به دوران Cioè، Topexan و برچسب‌هایی برای چسباندن به دفتر خاطرات.

سپس می توانیم مسئله عکاسی را باز کنیم. نه اینکه من در نورپردازی صحنه متخصص هستم، اما شکی نیست که باربارا دوورسو (فارغ التحصیل در رشته کور کردن "smarmellate" به بوریس) حاضر نمی شود زیر آن لامپ های بی رحم و قاتل ظاهر شود.

می‌خواهیم در مورد استاکتی صحبت کنیم که در آن، طبقه اول تعهد، به زندگی و به دوربین لبخند می‌زنید؟ و توصیه در مورد ظرف مانند گیر؟ شاید منطق مخاطب فاکس لایف از من فرار کند. شاید صبرم از بین بره

فصل دستور غذا: نه اینکه ما به یک مستر آشپز دیگر نیاز داشتیم، اما به سوپ عدس؟ سوپ؟

لطفا لوتازی را در تلویزیون به من برگردانید.

توصیه شده: